شعرمعاصر | زنده از کشتار برگشتم

زنده از کشتار برگشتم
زبانم سوخته
راوی‌ام اما دهانِ واژگانم سوخته

نان به خون دوستان تر می‌کنم از تشنگی
لقمه نانم را به کارون می‌رسانم
…سوخته

مادری آواره‌ام در صفرهای مرز و مین
باد از هر سو بیاید اصفهانم سوخته

ناامیدی ننگ آخر بوده اما زندگی!
آب بر دوشم کشیدی… هم‌چنانم سوخته

رخ به رخ با آسمان گفتم :«دِ بس کن بی‌بخار!»
رخ به رخ با آسمانم: آسمانم سوخته

خوب من!
وقتی که دود از زخم می‌جوشد، یقین
کارد از کارم گذشته استخوانم سوخته

دست بر زخمم که… هرگز!
چشم در چشمم بگیر!
من همان رویای خامم
من همانم:
سوخته…

خرم‌آبادم که عمری سوز آذر داشتم
گردتاگرد مزارم هیمه می‌انباشتم
مطلعم را می‌نویسم:
ابتدا سر داشتم
درد می‌کردی تو را از سینه‌ام برداشتم

صبح بیدارم نکن! دنیا که گیر باخت نیست
دیگر آن دنیا که با دیوانه‌ات می‌ساخت، نیست

از یمن تا یالِثاراتَت شبیخون می‌خورد
غصه‌ی صدکدخدا را مرد مجنون می‌خورد

نشت کرده خاوری خون تا تمام پیکرم
شاهدی از بیخ لال، از ریشه کور، از پی کرم

وارث خمپاره‌های گیج و باروتی عقیم
توی مشتم پوکه‌ بود و بذر شاتوتی عقیم

پوکه‌ها را پشت هر نامه فرستادم رفیق!
نیستی میدان سرخ خرم‌آبادم رفیق!

یار تا بیگانه‌اش را می‌شناسم: یک منم
می‌هراسم
می‌هراسم
می‌هراسم
…یک منم

یک منم در پیشگاه لشکری مزدورتر
یک منم
وقتی نباشی یک من از من دورتر…

می‌نشینم گیسوانی چل‌سِرو بو می‌کشم
-«صبح بیدارم نکن لطفاً!»
… و چاقو می‌کشم


15 پاسخ به “شعرمعاصر | زنده از کشتار برگشتم”

  1. پاشا نیم‌رخ
    پاشا

    «درد می‌کردی تو را از سینه‌ام برداشتم»

    این بیت به تنهایی ویرانم کرد

  2. هیچیسم نیم‌رخ
    هیچیسم

    خوب من! وقتی که دود از زخم می‌جوشد، یقین
    کارد از کارم گذشته استخوانم سوخته

    این بیت شاهکار بود

  3. نیکا نیم‌رخ
    نیکا

    غصه‌ی صدکدخدا را مرد مجنون می‌خورد

  4. کارتونیست نیم‌رخ

    یار تا بیگانه‌اش را می‌شناسم: یک منم
    می‌هراسم
    می‌هراسم
    می‌هراسم
    …یک منم

  5. تیترات | صفرتاصد نوشتن نیم‌رخ

    آب بر دوشم کشیدی… هم‌چنانم سوخته

    1. محمد قاسمی نیم‌رخ
      محمد قاسمی

      درود ، حقیقتا نمیتونم یک شاه بیت رو مرور کنم ، ،،،از سری که درد میکرد وبرداشتی از مطلعش ، تا پای اصفهان و خرم آبادی که کشیدی به این روایت جنگ زده! خرابم کرد_ شاهدی از بیخ لال از ریشه کور از پی کرم 👌🏽👏🏽

  6. فرداد نیم‌رخ

    -«صبح بیدارم نکن لطفاً!»
    … و چاقو می‌کشم
    والله تو مسلمون نیستی

  7. کارا نیم‌رخ

    یک منم
    وقتی نباشی یک من از من دورتر…

  8. ladykitchen نیم‌رخ

    ناامیدی ننگ آخر بوده
    درودها!!!

  9. پارسا کوچ نیم‌رخ

    ما نیز هم جناب قاسمی

  10. ladykitchen نیم‌رخ

    رخ به رخ با آسمان گفتم :«دِ بس کن بی‌بخار!»
    آسمانم…آسمانم… آسمانم سوخته

  11. Samira نیم‌رخ

    درد می کردی تو را از سینه ام برداشتم

  12. Samira نیم‌رخ

    شعری که دلمونو میسوزونه

  13. Noora نیم‌رخ

    دیگر آن دنیا که با دیوانه‌ات می‌ساخت، نیست

  14. Delban نیم‌رخ

    صبح بیدارم نکن! دنیا که گیر باخت نیست😕

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *