جستار را معادل واژه انگلیسی “Essay” در معنای بحث، فحص، پژوهش، طلب، و مبحث دانستهاند که البته کمی عجیب است. چرا که طی این تعریف ربط و مرز آن با مقاله، رساله، و حتی داستان روشن نمیشود. برای نمونه در جستار میتوان از روایت استفاده برد؛ اما این رویه یک روش پژوهشی نیست. همچنین در جستار میتوان از استدلال و استنتاج بهره گرفت، در حالیکه در داستان (حتی داستانهای معمایی/جنایی) ما با روابط علت و معلول روبروییم تا استدلالات. از طرفی دیگر شگفتیسازی داستان، در جستارنویسی ظاهر نمیشود و جستار بیشتر در پی واکاوی درونیِ مسالهای بیرونی است.
ورای این مباحث در مورد جستارنویسی، ردیابی و معادلسازی برای آن در زمینه ادبیات فارسی نیز محل مناقشه است. در علوم پایه ادبیات عربی ما جایی برای جستار نمییابیم: نحو، صرف، عروض، قافیه، لغت، قرض، انشاء، خط، بیان، معانی، محاضرات و اشتقاق هیچکدام زمینه ظهور جستار نیست. همچنین در تجربههای زبان و ادبیات فارسی نیز این مورد کمتر مجالی برای بروز داشته. چنانکه در بیان تاریخچه آن در زبان و ادبیات فارسی بر این قائلند که:
“شاهرخ مسکوب چه در خاطراتش و چه در متنهایی که دربارهٔ شاهنامه و زبان فارسی مینوشت، پهلو به پهلوی جستارنویسی میزد. محمد قائد هم در دفترچه خاطرات و فراموشی (۱۳۸۰) جستارهایی دربارهٔ نوستالژی، اسنوبیسم، سانسور، احمد شاملو و… نوشت که البته خودش نامِ «مقاله» رویشان گذاشت. داریوش شایگان هم از اولین روشنفکرانی است که به جستارنویسی روی آورد. سفرنامهها و تکنگاریهای جلال آل احمد هنوز از بهترین ناداستانهای فارسی است. همانطور که سخنرانیها و کتابهای علی شریعتی و مرتضی مطهری -هرچند ناخودآگاه- به آنچه امروز جستار میشناسیم، نزدیکاند. احمد شاملو هم در سرمقالههای خود برای مجلهٔ کتاب هفته گاه جستارهایی درخشان مینوشت.”
با این تفاسیر بهتر است جستار را رسالهای شخصی بدانیم: بیان دیدگاهی ویژه از پشت عینکی شخصی. به همین دلیل است که ما میتوانیم از آن همچون یک مقاله متنبه شده یا همچون یک داستان تنها به یک همذاتپنداری احساسی بسنده کنیم. باری، جستار هر تعریفی که داشته باشد توانسته خونی تازه به رسالات رسمی بدمد و باری علمی بر دوش روایت ادبی بگذارد. با من همراه باشید با آرشیوی از بهترین جستارهای فارسی.